موسسه توسعه بازاریابی و فروش یونیک

به اشتراک گذاری این مطلب:

پنج نیاز راه اندازی کسب و کار

چرا کسب و کارمان جواب نمی دهد؟

بارها مشاهده کرده ام افرادی را که در شرکت و سازمانی بهترین نیروها بوده اند و با سابقه بسیار طولانی و رزومه عالی امور محوله را انجام می دادند، اما هنگامی که تصمیم گرفته اند بنگاه اقتصادی مشابهی را  راه اندازی کنند، به مشکلات متعددی برخورده اند و در نهایت با شکست مواجه شده اند. براستی  چه دلایلی می تواند این نتایج بد را رقم بزند؟

پیشکسوتان کسب و کار و به قولی ریش سفیدان می گفتند: برای اینکه خودت شغلی را ایجاد کنی بایستی  در آن شغل شاگردی کرده باشی”  شما با این جمله موافقید؟ آیا سرعت تغییرات فعلی کسب و کارها به تنهایی  به ما این اجازه را می دهد که با این روش کسب و کار موفقی را راه اندازی کنیم؟ این جمله فقط یکی از پیش نیازهای راه اندازی یک کسب وکار می باشد. امروزه خیلی از افراد که استارت آپ هایی را راه اندازی می کنند، شاگردی آن حرفه را انجام نداده اند و اصلا آن حرفه وجود نداشته که بخواهند در زمینه آن تجربه ای   کسب کنند. اما دوستان خیلی از استارت آپ ها هم پس از یک شوک اولیه مثبت از بین می روند. اینجا چه دلایلی باعث عدم توفیق آن بنگاه اقتصادی شده است. بطور خلاصه می شود گفت در راه اندازی یک کسب و کار مرسوم (دیگران سالها قبل از ما آن را بوجود آورده اند) و یا یک کسب و کار جدید  که حاصل ایده ای ناب است برای موفقیت و حفظ یک جریان سود آور و رو به جلو بایستی پیش نیاز راه اندازی کسب و کار را بدانیم  و داشته باشیم تا پس از شروع اولیه خوب بتوانیم آن اوج گیری را حفظ و البته توسعه دهیم.

5 پیش نیاز راه اندازی یک  کسب و کار (پنج ضلعی لازم  برای راه اندازی یک کسب و کار) :

  • مدیریت

راه اندازی یک کسب و کار نیاز مبرمی به دانش مدیریتی دارد. من هم با این جمله موافقم که بخشی از هنر مدیریت ذاتی  است، البته بخشی تجربی و قسمت دیگر علم مدیریت هم از مطالعه بدست می آید. شاید در ابتدای راه اندازی یک بنگاه اقتصادی با هوش تجاری و تلاش تا حدودی نتیجه خوبی بدست آید، ولی یکی از دلایل عدم رشد ناتوانی مدیریت می باشد.

   توانایی های ده گانه یک مدیر بشرح ذیل می باشد.

  • دانش فنی تخصصی
  •  
  • توانایی اجرایی کلیه امورات شرکت: در بزنگاه هایی، بعضی از نیروهای انسانی شما را تنها می گذارند، تا جایگزین کردن نیروی جدید بایستی بتوانید کار آن بخش را به جلو ببرید.
  •  
  • فن بیان: یک مدیر در توضیح مسائل و ترغیب پرسنل، نیاز به شیوایی کلام و دایره واژگان قوی دارد.
  •  

توانایی برقراری ارتباط موثر با پرسنل – درون سازمانی (مدیریت نیروی انسانی):

بهترین نوع مدیریت والبته مدیریت  در بنگاه های اقتصادی کوچک و متوسط، مدیریت بر قلب ها می باشد. البته رعایت چهارچوب ها و ضوابط و مقررات  را نیز در دل این نوع مدیریت بایستی  گنجانده باشد تا از هرج و مرج و سوءاستفاده جلوگیری نماید. این موضوع شامل آموزش نیروهای مبتدی، با پذیرش اصل خطا و اشتباه پرسنل مبتدی و البته نه تکرار مکرر اشتباه در خطا و اشتباهات،  گام اول می باشد. پرداخت بموقع حقوق ومزایا، درک شرایط روحی پرسنل و دانستن این موضوع که هیچ دو انسانی از نظر روحی واجرایی شبیه هم نیستند و هرکدام نقاط ضعف و قوت خود را دارند، گام دوم می باشد. در گام سوم هنر مدیر، تبدیل نقاط ضعف پرسنل  به قدرت و کشف و استفاده از نقاط قوت و استعدادهای پرسنل می باشد. در گام چهارم، ارتقاء پرسنل زبده از داخل پرسنل مبتدی می تواند به سایر نیروها انگیزه پیشرفت و ارتقاء دهد. یعنی اینکه برای قسمتی از موسسه خود اگر بدنبال یک سرپرست می گردیم حتی المقدور از بین  نیروهای وفادار و وظیفه شناس فعلی خود، این نیاز را برطرف کنیم تا استخدام نیرو از خارج از موسسه . این موضوع پیغام بسیار مشخص و صریحی  به سایر پرسنل خواهد داد.

 

بیشتر بخوانید: نکاتی که باید در ارزیابی عملکرد کارکنان مورد توجه قرار گیرد

 

  • توانایی برقراری ارتباط موثر برون سازمانی: این توانایی در ارتباط با مدیران تامین کننده مواد اولیه سایر شرکتهای و یا رقبا بسیار حائز اهمیت می باشد. یک مدیر توانمند با ارتباط سازی می تواند امتیازات بسیار خوبی از تامین کنندگان مواد اولیه و یا کالا و خدمات مورد نیاز خود بدست آورد.
  • بیشتر بخوانید: گرم نگه داشتن تنور ارتباط با مشتری
  •  
  • تحلیل مالی: توانایی تحلیل گزارشات مالی و در صورت نیاز تعیین استراتژی جهت مدیریت سرمایه در گردش و بازگشت سرمایه یکی از نیازهای مدیریتی می باشد.
  •  
  • تحلیل فرصت ها و تهدیدها (عوامل برون سازمانی): تحلیل سیاست های رقبا و دولت ها و رصد فناوری های جدید در زمینه موضوع فعالیت خود، در این بخش از توانایی های یک مدیر گنجانده شده است.
  •  
  • شناسایی نقاط قوت وضعف (درون سازمانی): یک مدیر بایستی چرخه انجام امور را در سازمان خود، زیرنظر داشته باشد و دلخوش به وضع موجود نباشد و دائم سعی در بهتر شدن چرخه انجام امور در سازمان خود را  داشته باشد.
  •  
  • شجاعت: بعضی تصمیم گیری ها و البته اجراها در شرایط سخت بازار و استخدام یا حتی اخراج در مورد جایگزینی پرسنل ناتوان و ضعیف و بدست آوردن قراردادهای جدید  یا افزایش تولید و …. از این قبیل، نیاز به شجاعت مدیر دارد.
  •  
  • صداقت: بهترین سلاح در مدیریت سازمان، صداقت داشتن با پرسنل در درون سازمان و تامین کنندگان کالا و خدمات ما در برون سازمان، صداقت می باشد. یک مدیر اگر اشتباهی داشته باشد، آن را پذیرفته و درصدد جبران آن برمی آید.
  •  
  • سیاست: پذیرش بعضی از کمبودها و تحمل کردن بعضی از شرایط شرکت ها و یا افراد، نیاز به سیاستمدار  بودن مدیریت دارد تا در فرصت مناسب بتواند تغییرات مد نظر خود را با جایگزین کردن، اعمال نماید تا کارها  متوقف نشود.
  •  
  • توانایی فروش
  • توانایی فروش مدیر

اولین توصیه ای که می شود به هر شخصی در حوزه راه اندازی یک کسب و کار کرد این است که آیا کالا و خدماتی که ارائه می دهید را خود بعنوان مدیر آن مجموعه می توانید به فروش برسانید؟

 مدیر مالی توانمند یک شرکت را می شناختم که به راه اندازی یک  کسب و کار مشابه روی آورده بود و زمانی که به من برای مشاوره مراجعه کرده بود می گفت: سالها در شرکت مشابه شرکت فعلی خودم انجام امور مالی را بعهده داشتم.  قیمت تمام شده را می دانستم و راه های تامین مواد اولیه و حتی میزان هزینه ها و همه و همه را کاملا مسلط بودم، ولی اکنون با مشکل فروش مواجه هستم. پاسخ من به ایشان این بود که خود فروش را می دانی و بلد هستی؟ ایشان  فروش را خیلی ابتدایی و سطحی در نظر گرفته بود؟ حتی اگر مدیر فروش توانمندی هم استخدام کند (بعید می دانم  شخصی که خود، فروش را نداند بتواند در استخدم یک نیروی فروشی موفق عمل نماید) و حتی اگر در این زمینه موفق  هم عمل کند باز هم چالش خواهد داشت: اول اینکه امکان دارد در بزنگاهی مدیر فروش و فروشنده ها او را تنها بگذارند و دوم اینکه باید بدانید که اهداف خود را در زمینه فروش چگونه مدیریت کنید. حتی زمانی که شرکت روی غلطک افتاد و رشد کرد نیز بایستی به دنبال یادگیری در این زمینه باشید و آن را محدود به دانش مدیر خود نکنید.

  • توانایی درک مارکتینگ و برندینگ و شناخت کامل مقوله توزیع و ترویج فروش
  •  
  • دارا بودن دانش مالی: درست است که هر کسب و کاری حسابدار خواهد داشت و در بنگاههای اقتصادی بزرگتر تیم مالی و مدیر مالی قطعا ضروری می باشد. اما یک مدیر بایستی بتواند جریان مالی شرکت را درک کرده و در مورد صورت های مالی اظهارنظر نماید.
  • سرمایه نقدی و یا اعتبار: در شرایط فعلی به دلیل رقابت سنگین بین بنگاههای اقتصادی، قیمت تمام شده  محصول ویا خدمات نقش اساسی در بدست آوردن سهم بازار دارد. راه اندازی کسب و کاربا وام های بانکی و یا استقراض با بهره های سنگین، در کوتاه مدت کمی کار را به جلو خواهد برد ولی خواه نا خواه هزینه های بهره  و بالطبع افزایش هزینه های شرکت، باعث کند شدن و متوقف شدن کسب و کار می شود. بهتر است کوچک تر شروع کنید ولی بدون استقراض. داشتن سرمایه نقدی و یا شراکت.

 

م . کامیاب

دی ماه 99

68 نظر

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

حمله مستقیم و غیر مستقیم  در فروش به چه معناست؟

حمله مستقیم و غیر مستقیم در فروش به چه معناست؟

چطور فروشنده به روزی باشیم؟

چطور فروشنده به روزی باشیم؟

خود بزرگ پنداری کوچک

خود بزرگ پنداری کوچک

به اشتراک گذاری این مطلب:
error: Content is protected !!